دیوان شمس/ز میخانه دگربار این چه بویست
ز میخانه دگربار این چه بویست | دگربار این چه شور و گفت و گویست | |||||
جهان بگرفت ارواح مجرد | زمین و آسمان پرهای و هویست | |||||
بیا ای عشق این می از چه خمست | اشارت کن خرابات از چه سویست | |||||
چه میگویم اشارت چیست کاین جا | نگنجد فکرتی کان همچو مویست | |||||
نیاید در نظر آن سر یک تو | که در فکر آنچ آید چارتویست | |||||
چو ز اندیشه به گفت آید چه گویم | که خانه کنده و رسوای کویست | |||||
ز رسوایی به بحر دل رود باز | که دل بحرست و گفتنها چو جویست | |||||
خزینه دار گوهر بحر بدخوست | که آب جو و چه تن جامه شویست |