| | | | | | |
|
ساقی بیار باده که ایام بس خوشست |
|
امروز روز باده و خرگاه و آتش است |
|
|
ساقی ظریف و باده لطیف و زمان شریف |
|
مجلس چو چرخ روشن و دلدار مه وشست |
|
|
بشنو نوای نای کز آن نفخه بانواست |
|
درکش شراب لعل که غم در کشاکش است |
|
|
امروز غیر توبه نبینی شکستهای |
|
امروز زلف دوست بود کان مشوش است |
|
|
هفتاد بار توبه کند شب رسول حق |
|
توبه شکن حق است که توبه مخمش است |
|
|
آن صورت نهان که جهان در هوای او است |
|
بر آب و گل به قدرت یزدان منقش است |
|
|
امروز جان بیابد هر جا که مردهای است |
|
چشمی دگر گشاید چشمی که اعمش است |
|
|
شاخی که خشک نیست ز آتش مسلم است |
|
از تیر غم ندارد سغری که ترکش است |
|
|
در عاشقی نگر که رخش بوسه گاه او است |
|
منگر بدانک زرد و ضعیف و مکرمش است |
|
|
بس تن اسیر خاک و دلش بر فلک امیر |
|
بس دانه زیر خاک درختش منعش است |
|
|
در خاک کی بود که دلش گنج گوهر است |
|
دلتنگ کی بود که دلارام در کش است |
|
|
ای مرده شوی من زنخم را ببند سخت |
|
زیرا که بیدهان دل و جانم شکرچش است |
|
|
خامش زنخ مزن که تو را مرده شوی نیست |
|
ذات تو را مقام نه پنج است و نی شش است |
|