| | | | | | |
|
سفره کهنه کجا درخور نان تو بود |
|
خرمگس هم ز کجا صاحب خوان تو بود |
|
|
در زمانی که بگویی هله هان تان چه کمست |
|
کو زبانی که مجابات زبان تو بود |
|
|
گر سیه روی بود زنگی و هندوی توست |
|
چه غمست از سیهی چونک از آن تو بود |
|
|
ببری در خم خویش و خوش و یک رنگ کنی |
|
تا همه روح بود فر و نشان تو بود |
|
|
ترس را سر ببر و گردن تعظیم بزن |
|
در مقامی که عطاها و امان تو بود |
|
|
ما همه بر سر راهیم و جهانی گذرست |
|
چشم روشن نفسی کان ز جهان تو بود |
|
|
دل اگر بیادبی کرد بر این صبر مگیر |
|
طعمش بد که در این جنگ عوان تو بود |
|
|
سگ به هر سو که چخد نعره به کوی تو زند |
|
شیرگیرش که بود تا که زیان تو بود |
|
|
هین صبوحست بده می که همه مخموریم |
|
تا که جان یک نفسی مست ضمان تو بود |
|
|
در قدح درنگری زود فرح بخش شود |
|
گرگ چون دید سگ کهف شبان تو بود |
|
|
همه خفتند و دو مخمور چنین بیدارند |
|
نظری کن سوی خمها که نهان تو بود |
|
|
سر و پا مست شود هر چه تو خواهی بشود |
|
برسد چون نرسد چونک رسان تو بود |
|
|
هله درویش بخور نک قدح زفت رسید |
|
سست بودن چه بود چونک اوان تو بود |
|
|
هله امروز نشستیم به عشرت تا شب |
|
چه کم آید می و مطرب چو بیان تو بود |
|
|
خاک بر سر همه را دامن این دولت گیر |
|
چو بر این خاک نشستی همه آن تو بود |
|
|
می او خور همه او شو سر شش گوش مباش |
|
مطلب که دو سه خر گوش کشان تو بود |
|