دیوان شمس/شهوت که با تو رانند صدتو کنند جان را
شهوت که با تو رانند صدتو کنند جان را | چون با زنی برانی سستی دهد میان را | |||||
زیرا جماع مرده تن را کند فسرده | بنگر به اهل دنیا دریاب این نشان را | |||||
میران و خواجگانشان پژمرده است جانشان | خاک سیاه بر سر این نوع شاهدان را | |||||
دررو به عشق دینی تا شاهدان ببینی | پرنور کرده از رخ آفاق آسمان را | |||||
بخشد بت نهانی هر پیر را جوانی | زان آشیان جانی اینست ارغوان را | |||||
خامش کنی وگر نی بیرون شوم از این جا | کز شومی زبانت میپوشد او دهان را |