دیوان شمس/صاف جانها سوی گردون میرود
صاف جانها سوی گردون میرود | درد جانها سوی هامون میرود | |||||
چشم دل بگشا و در جانها نگر | چون بیامد چون شد و چون میرود | |||||
جامه برکش چونک در راهی روی | چون همه ره خاک با خون میرود | |||||
لاله خون آلود میروید ز خاک | گر چه با دامان گلگون میرود | |||||
جان چو شد در زیر خاکم جا کنید | خاک در خانه چو خاتون میرود | |||||
جان عرشی سوی عیسی میرود | جان فرعونی به قارون میرود | |||||
سوی آن دل جان من پر میزند | کو لطیف و شاد و موزون میرود | |||||
زانک آن جان دون حق چیزی نخواست | وین دگر جان سوی مادون میرود |