دیوان شمس/عاشقان را جست و جو از خویش نیست
عاشقان را جست و جو از خویش نیست | در جهان جوینده جز او بیش نیست | |||||
این جهان و آن جهان یک گوهر است | در حقیقت کفر و دین و کیش نیست | |||||
ای دمت عیسی دم از دوری مزن | من غلام آن که دوراندیش نیست | |||||
گر بگویی پس روم نی پس مرو | ور بگویی پیش نی ره پیش نیست | |||||
دست بگشا دامن خود را بگیر | مرهم این ریش جز این ریش نیست | |||||
جزو درویشند جمله نیک و بد | هر کی نبود او چنین درویش نیست | |||||
هر که از جا رفت جای او دلست | همچو دل اندر جهان جاییش نیست |