| | | | | | |
|
عشق تو آورد قدح پر ز بلاها |
|
گفتم می مینخورم پیش تو شاها |
|
|
داد می معرفتش آن شکرستان |
|
مست شدم برد مرا تا به کجاها |
|
|
از طرفی روح امین آمد پنهان |
|
پیش دویدم که ببین کار و کیاها |
|
|
گفتم ای سر خدا روی نهان کن |
|
شکر خدا کرد و ثنا گفت دعاها |
|
|
گفتم خود آن نشود عاشق پنهان |
|
چیست که آن پرده شود پیش صفاها |
|
|
عشق چو خون خواره شود وای از او وای |
|
کوه احد پاره شود خاصه چو ماها |
|
|
شاد دمی کان شه من آید خندان |
|
باز گشاید به کرم بند قباها |
|
|
گوید افسرده شدی بینظر ما |
|
پیشتر آ تا بزند بر تو هواها |
|
|
گوید کان لطف تو کو ای همه خوبی |
|
بنده خود را بنما بندگشاها |
|
|
گوید نی تازه شوی هیچ مخور غم |
|
تازهتر از نرگس و گل وقت صباها |
|
|
گویم ای داده دوا هر دو جهان را |
|
نیست مرا جز لب تو جان دواها |
|
|
میوه هر شاخ و شجر هست گوایش |
|
روی چو زر و اشک مرا هست گواها |
|