دیوان شمس/مرا یارا چنین بییار مگذار
مرا یارا چنین بییار مگذار | ز من مگذر مرا مگذار مگذار | |||||
به زنهارت درآمد جان چاکر | مرا در هجر بیزنهار مگذار | |||||
طبیبی بلک تو عیسی وقتی | مرو ما را چنین بیمار مگذار | |||||
مرا گفتی که ما را یار غاری | چنین تنها مرا در غار مگذار | |||||
تو را اندک نماید هجر یک شب | ز من پرس اندک و بسیار مگذار | |||||
مینداز آتش اندک به سینه | که نبود آتش اندک خوار مگذار | |||||
دمم بگسست لیکن بار دیگر | ز من بشنو مرا این بار مگذار |