دیوان شمس/مطربا عقبازی از سر گیر
مطربا عشقبازی از سر گیر | یک دو ابریشمک فروتر گیر | |||||
چونک در چرخ آردت باده | خانه بر بام چرخ اخضر گیر | |||||
ملک مستی و بیخودی داری | ترک سودای ملک سنجر گیر | |||||
مست شو مست کن حریفان را | بار گیر از کمیت احمر گیر | |||||
مستی آمد ز راه بام دماغ | برو اندیشه و ره در گیر | |||||
از ره خشک راه بسیارست | کشتیی ساز وین ره تر گیر | |||||
پر برآوردم و بپریدم | ز آنچ خوردم بخور تو هم پر گیر | |||||
فارغم همچو مرغ از مرکب | مرکبم را تو لنگ و لاغر گیر | |||||
گر نروید ز خاک هیچ انگور | مستی عشق را مقرر گیر | |||||
شیشه گر گر دگر نسازد جام | جام می عشق را میسر گیر | |||||
پاره روح را کند نقشی | گویدت دلبر مصور گیر | |||||
توبه کردم دگر نخواهم گفت | توبه مست را مزور گیر | |||||
عاشق و مست و آنگهی توبه | ترک سالوس آن فسونگر گیر |