دیوان شمس/معده را پر کردهای دوش از خمیر و از فطیر
معده را پر کردهای دوش از خمیر و از فطیر | خواب آمد چشم پر شد کنچ میجستی بگیر | |||||
بعد پرخوردن چه آید خواب غفلت یا حدث | یار بادنجان چه باشد سرکه باشد یا که سیر | |||||
سوز اگر از روح خواهی خواجه کم کن لقمه را | گوز اگر مفتوح خواهی کاسه را در پیش گیر | |||||
ای خدا جان را پذیرا کن ز رزق پاک خویش | تا نماند چون سگان مردار هر لقمه پذیر | |||||
وقت روزه از میان دل برآید ناله زار | بعد خوردن از ره زیرین گشاید پرده زیر |