دیوان شمس/من بسازم ولیک کی شاید
من بسازم ولیک کی شاید | زاغ با طوطیان شکر خاید | |||||
هر یکی را ولایتست جدا | کژ با راست راست کی آید | |||||
گر چه طوطی خود از شکر زندست | زاغ را می چمین خر باید | |||||
عشق در خویش بین کجا گنجد | ماده گرگ شیر نر زاید | |||||
بگریز از کسی که عاشق نیست | زان ز گرگین تو را گر افزاید | |||||
ور شوی کوفته بههاون عشق | دانک او سرمه ایت میساید | |||||
رو بکن تو خراب خانه از آنک | شمس تبریز مست میآید |