دیوان شمس/من خوشم از گفت خسان وز لب و لنج ترشان
من خوشم از گفت خسان وز لب و لنج ترشان | من بکشم دامن تو دامن من هم تو کشان | |||||
جان من و جان تو را هر دو به هم دوخت قضا | خوش خوش خوش خوشم پیش تو ای شاه خوشان | |||||
زانک مرا داد لبش نیست لبی را اثرش | ز آنچ چشیدم ز لبت هیچ لبی را مچشان | |||||
آنک ترش روی بود دانک درم جوی بود | از خم سرکه است همه با شکرانش منشان | |||||
گفتم ای شاه علم من که میان عسلم | از عسل من که چشد گفت لب خوش منشان |