دیوان شمس/ناآمده سیل تر شدستیم
ناآمده سیل تر شدستیم | نارفته به دام پای بستیم | |||||
شطرنج ندیدهایم و ماتیم | یک جرعه نخوردهایم و مستیم | |||||
همچون شکن دو زلف خوبان | نادیده مصاف ما شکستیم | |||||
ما سایه آن بتیم گویی | کز اصل وجود بت پرستیم | |||||
سایه بنماید و نباشد | ما نیز چو سایه نیست هستیم |