دیوان شمس/نی تو شکلی دگری سنگ نباشی تو زری
نی تو شکلی دگری سنگ نباشی تو زری | سنگ هم بوی برد نیز که زیباگهری | |||||
دل نهادم که به همسایگیت خانه کنم | که بسی نادر و سبز و تر و عالی شجری | |||||
سبزهها جمله در این سبزی تو محو شوند | من چه گویم که تری تو نماند به تری | |||||
گر چه چون شیر و شکر با همه آمیختهای | هیچ عقلی نپذیرد ز تو که زین نفری |