دیوان شمس/نی تو گفتی از جفای آن جفاگر نشکنم
نی تو گفتی از جفای آن جفاگر نشکنم | نی تو گفتی عالمی در عشق او برهم زنم | |||||
نی تو دست او گرفتی عهد کردی دو به دو | کز پی آن جان و دل این جان و دل را برکنم | |||||
نور چشمت چون منم دورم مبین ای نور چشم | سوی بالا بنگر آخر زانک من بر روزنم | |||||
ای سررشته طربها عیسی دوران تویی | سر از این روزن فروکن گر چه من چون سوزنم | |||||
عشق را روز قیامت آتش و دودی بود | نور آن آتش تو باشی دود آن آتش منم | |||||
تا نبینم روی چون گلزار آن صد نوبهار | همچو لاله من سیه دل صدزبان چون سوسنم | |||||
شاه شمس الدین تبریزی منت عاشق بسم | روز بزمت همچو مومم روز رزمت آهنم |