دیوان شمس/هر شب و هر سحر تو را من به دعا بخواستم
هر شب و هر سحر تو را من به دعا بخواستم | تا به چه شیوهها تو را من ز خدا بخواستم | |||||
تا شوی از سجود من مونس این وجود من | خود بشد این وجود من چون که تو را بخواستم | |||||
در پی آفتاب تو سایه بدم ضیاطلب | پاک چو سایه خوردیم چون که ضیا بخواستم | |||||
آهنیم ز عشق تو خواسته نور آینه | آتش و زخم می خورم چونک صفا بخواستم | |||||
سوی تو چون شتافتم جای قدم نیافتم | پاک ز جا ببردیم چون ز تو جا بخواستم |