دیوان شمس/هر چه دلبر کرد ناخوش چون بود
هر چه دلبر کرد ناخوش چون بود | هر چه کشت افزاست آتش چون بود | |||||
نقشهایی که نگارد آن نگار | عقل آن را جز که مفرش چون بود | |||||
شربتی را کو به مست خود دهد | جز لطیف و پاک و دلکش چون بود | |||||
کشتی شش گوشهست این شش جهت | بحر بیپایان در این شش چون بود | |||||
نرگس چشمی کز این بحر آب یافت | در شناس بحر اعمش چون بود | |||||
چون گشادی یافت چشمی در رضا | از سخط هر لحظه اخفش چون بود | |||||
هین خموش و از خمول حق بترس | ممن اقبال مرعش چون بود |