دیوان شمس/هر که ز عشاق گریزان شود
هر که ز عشاق گریزان شود | بار دگر خواجه پشیمان شود | |||||
والله منت همه بر جان اوست | هر که سوی چشمه حیوان شود | |||||
هر که سبوی تو کشد عاقبت | در حرم عشرت سلطان شود | |||||
تنگ بود حوصله آدمی | از تو چو دریای و چو عمان شود | |||||
رو به دل اهل دلی جای گیر | قطره به دریا در و مرجان شود | |||||
جنبش هر ذره به اصل خودست | هر چه بود میل کسی آن شود | |||||
کافر صدساله چو بیند تو را | سجده کند زود مسلمان شود | |||||
جان و دل از جذبه میل و هوس | همصفت دلبر و جانان شود | |||||
خار که سرتیز ره عاشق است | عاقبت امر گلستان شود | |||||
ناطقه را بند کن و جمع باش | گر نه ضمیر تو پریشان شود |