دیوان شمس/هر کی در ذوق عشق دنگ آمد
هر کی در ذوق عشق دنگ آمد | نیک فارغ ز نام و ننگ آمد | |||||
نشود بند گفت و گوی جهان | شیرگیری که چون پلنگ آمد | |||||
شیشه عشق را فراغتها است | گر بر او صد هزار سنگ آمد | |||||
نام و ناموس کی شود مانع | چونک آن دلربای شنگ آمد | |||||
صد هزاران چو آسمان و زمین | پیش جولان عشق تنگ آمد | |||||
قیصر روم عشق غالب باد | گر کسل چون سپاه زنگ آمد | |||||
زهره بر چنگ این نوا میزد | کان قمر عاقبت به چنگ آمد | |||||
شمس تبریز هر کی بیتو نشست | عذر او پیش عشق لنگ آمد |