دیوان شمس/هزار بار کشیدهست عشق کافرخو
هزار بار کشیدهست عشق کافرخو | شبم ز بام به حجره ز حجره تا سر کو | |||||
شب آن چنان به گاه آمده که هی برخیز | گرفته گوش مرا سخت همچو گوش سبو | |||||
ز هر چه پر کندم من سبوی تسلیمم | سبو اسیر سقاست چون گریزد از او | |||||
هزار بار سبو را به سنگ بشکست او | شکست او خوشم آید ز شوق و ذوق رفو | |||||
سبو سپرده به دو گوش با هزاران دل | بدان هوس که خورد غوطه در میانه جو |