دیوان شمس/همتم شد بلند و تدبیرم
همتم شد بلند و تدبیرم | جز به پیش تو من نمیمیرم | |||||
تو دهانم گرفتهای که خموش | تو دهان گیر و من جهان گیرم | |||||
زان ز عالم ربودهام حلقه | که به دست توست زنجیرم | |||||
پیر ما را ز سر جوان کردهست | لاجرم هم جوان و هم پیرم | |||||
چون گشاد من از کمان تو است | راست رو خصم دوز چون تیرم | |||||
با گشادت چه جای تیر و کمان | هر دو را بشکنم بنپذیرم | |||||
دیدن غیر تو نفاق بود | من نه مرد نفاق و تزویرم | |||||
با من آمیختی چو شکر و شیر | چون شکر در گداز از آن شیرم | |||||
طاقتم طاق شد ز جفتی خویش | درمیفکن دگر به تأخیرم | |||||
درد تأخیر چون برآرد دود | بررود تا اثیر تأثیرم |