دیوان شمس/چند اندر میان غوغایی
چند اندر میان غوغایی | خوی کن پاره پاره تنهایی | |||||
خلوتی را لطیف سوداییست | رو بپرسش که در چه سودایی | |||||
خلوت آنست که در پناه کسی | خوش بخسپی و خوش بیاسایی | |||||
زیر سایه درخت بخت آور | زود منزل کنی فرود آیی | |||||
ور تو خواهی که بخت بگشاید | زیر هر سایه رخت نگشایی | |||||
سوی انبان ما و من نروی | گر چه او گویدت که از مایی | |||||
رو به خود آر هر کجا باشی | روسیاهست مرد هرجایی | |||||
خود تو چیست بیخودی زان کس | که از او در چنین تماشایی | |||||
چون رسیدی به شه صلاح الدین | گر فسادی سوی صلاح آیی |