دیوان شمس/چون عشق کند شکرفشانی
چون عشق کند شکرفشانی | در جلوه شود مه نهانی | |||||
بینی که شکر کران ندارد | خوش میخوری و همیرسانی | |||||
میغلط به هر طرف که غلطی | بر سبزه سبز بوستانی | |||||
گر ز آنک کله نهی وگر نی | شاهنشه جمله خسروانی | |||||
آن را بینی که من نگویم | زیرا که بگویمت بدانی | |||||
چون چشم تو وا کنند ناگه | بر شهر عظیم آن جهانی | |||||
ماننده طفل نوبزاده | خیره نگری و خیره مانی | |||||
تا چشم بر آن جهان نشیند | چاره نبود از این نشانی | |||||
بگریز به نور شمس تبریز | تا کشف شود همه معانی |