دیوان شمس/چون نمایی آن رخ گلرنگ را
چون نمایی آن رخ گلرنگ را | از طرب در چرخ آری سنگ را | |||||
بار دیگر سر برون کن از حجاب | از برای عاشقان دنگ را | |||||
تا که دانش گم کند مر راه را | تا که عاقل بشکند فرهنگ را | |||||
تا که آب از عکس تو گوهر شود | تا که آتش واهلد مر جنگ را | |||||
من نخواهم ماه را با حسن تو | وان دو سه قندیلک آونگ را | |||||
من نگویم آینه با روی تو | آسمان کهنه پرزنگ را | |||||
دردمیدی و آفریدی باز تو | شکل دیگر این جهان تنگ را | |||||
در هوای چشم چون مریخ او | ساز ده ای زهره باز آن چنگ را |