دیوان شمس/کریما تو گلی یا جمله قندی
کریما تو گلی یا جمله قندی | که چون بینی مرا چون گل بخندی | |||||
عزیزا تو به بستان آن درختی | که چون دیدم تو را بیخم بکندی | |||||
چه کم گردد ز جاهت گر بپرسی | که چونی در فراقم دردمندی | |||||
من آنم کز فراقت مستمندم | تو آنی که خلاص مستمندی | |||||
در این مطبخ هزاران جان به خرج است | ببین تو ای دل پرخون که چندی | |||||
چو حلقه بر درت گر چه مقیمم | چه چاره چون تو بر بام بلندی | |||||
بیا ای زلف چوگان حکم داری | که چون گویم در این میدان فکندی | |||||
سپند از بهر آن باشد که سوزد | دلا میسوز دلبر را سپندی | |||||
بیا ای جام عشق شمس تبریز | که درد کهنه را تو سودمندی |