دیوان شمس/کوه نیم سنگ نیم چونک گدازان نشوم
کوه نیم سنگ نیم چونک گدازان نشوم | دیدم جمعیت تو چونک پریشان نشوم | |||||
کوه ز کوهی برود سنگ ز سنگی بشود | پس من اگر آدمیم کمتر از ایشان نشوم | |||||
آهن پولاد و حجر در کف تو موم شود | من که همه موم توام چونک بدین سان نشوم |