دیوان شمس/گر تو تنگ آیی ز ما زوتر برون رو ای حریف
گر تو تنگ آیی ز ما زوتر برون رو ای حریف | کز ترش رویی همیرنجد دلارام ظریف | |||||
گر همی انکار خود پنهان کنی بر روی تو | مینماید دشمنیها بر رخ تو لیف لیف | |||||
روز گردک بر رخ داماد میباشد نشان | از جمال او که نامش کرد رومی نیف نیف | |||||
چون خداوند شمس دین چوگان زند یارش کجاست | ور بر اسب فضل بنشیند کجا دارد ردیف | |||||
خوان و بزم هر دو عالم نزد بزم شمس دین | چون یکی کاسه پرآش و بر سر او یک رغیف | |||||
وان رغیف و آش و کاسه صدقه تبریز دان | از کمال و حرمت شهر شهنشاه شریف |