دیوان شمس/گر یک سر موی از رخ تو روی نماید
گر یک سر موی از رخ تو روی نماید | بر روی زمین خرقه و زنار نماند | |||||
آن را که دمی روی نمایی ز دو عالم | آن سوخته را جز غم تو کار نماند | |||||
گر برفکنی پرده از آن چهره زیبا | از چهره خورشید و مه آثار نماند | |||||
در خواب کنی سوختگان را ز می عشق | تا جز تو کسی محرم اسرار نماند |