| | | | | | |
|
یارکان رقصی کنید اندر غمم خوشتر از این |
|
کره عشقم رمید و نی لگامستم نی زین |
|
|
پیش روی ماه ما مستانه یک رقصی کنید |
|
مطربا بهر خدا بر دف بزن ضرب حزین |
|
|
رقص کن در عشق جانم ای حریف مهربان |
|
مطربا دف را بکوب و نیست بختت غیر از این |
|
|
آن دف خوب تو این جا هست مقبول و صواب |
|
مطربا دف را بزن بس مر تو را طاعت همین |
|
|
مطربا این دف برای عشق شاه دلبر است |
|
مفخر تبریز جان جان جانها شمس دین |
|
|
مطربا گفتی تو نام شمس دین و شمس دین |
|
درربودی از سرم یک بارگی تو عقل و دین |
|
|
چونک گفتی شمس دین زنهار تو فارغ مشو |
|
کفر باشد در طلب گر زانک گویی غیر این |
|
|
مطربا گشتی ملول از گفت من از گفت من |
|
همچنان خواهی مکن تو همچنین و همچنین |
|