| | | | | | |
|
یار مرا عارض و عذار نه این بود |
|
باغ مرا نخل و برگ و بار نه این بود |
|
|
عهدشکن گشتهاند خاصه و عامه |
|
قاعده اهل این دیار نه این بود |
|
|
روح در این غار غوره وار ترش چیست |
|
پرورش و عهد یار غار نه این بود |
|
|
سیل غم بیشمار بار و خرم برد |
|
طمع من از یار بردبار نه این بود |
|
|
از جهت من چه دیگ میپزد آن یار |
|
راتبه میر پخته کار نه این بود |
|
|
دام نهان کرد و دانه ریخت به پیشم |
|
کینه نهان داشت و آشکار نه این بود |
|
|
ناصح من کژ نهاد و برد ز راهم |
|
شرط امینی و مستشار نه این بود |
|
|
در چمن عیش خار از چه شکفتهست |
|
منبت آن شهره نوبهار نه این بود |
|
|
شحنه شد آن دزد من ببست دو دستم |
|
سایسی و عدل شهریار نه این بود |
|
|
مهل ندادی که عذر خویش بگویم |
|
خوی چو تو کوه باوقار نه این بود |
|
|
میرسدم بوی خون ز گفت درشتش |
|
رایحه ناف مشکبار نه این بود |
|
|
نوش تو را ذوق و طعم و لطف نه این بود |
|
وان شتر مست خوش عیار نه این بود |
|
|
پیش شه افغان کنم ز خدعه قلاب |
|
زر من آن نقد خوش عیار نه این بود |
|
|
شاه چو دریا خزینهاش همه گوهر |
|
لیک شهم را خزینه دار نه این بود |
|
|
بس که گلهست این نثار و جمله شکایت |
|
شاه شکور مرا نثار نه این بود |
|