دیوان شمس/یک حمله و یک حمله کمد شب و تاریکی
یک حمله و یک حمله کمد شب و تاریکی | چستی کن و ترکی کن نی نرمی و تاجیکی | |||||
داریم سری کان سر بیتن بزید چون مه | گر گردن ما دارد در عشق تو باریکی | |||||
شاهیم نه سه روزه لعلیم نه پیروزه | عشقیم نه سردستی مستیم نه از سیکی | |||||
من بنده خوبانم هر چند بدم گویند | با زشت نیامیزم هر چند کند نیکی | |||||
عشاق بسی دارد من از حسد ایشان | بیگانه همیباشم از غایت نزدیکی | |||||
روپوش کند او هم با محرم و نامحرم | گویند فلان بنده گوید که عجب کی کی | |||||
طفلی است سخن گفتن مردی است خمش کردن | تو رستم چالاکی نی کودک چالیکی |