دیوان شمس/یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا
یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا | من خمره افیونم زنهار سرم مگشا | |||||
آتش به من اندرزن آتش چه زند با من | کاندر فلک افکندم صد آتش و صد غوغا | |||||
گر چرخ همه سر شد ور خاک همه پا شد | نی سر بهلم آن را نی پا بهلم این را | |||||
یا صافیه الخمر فی آنیه المولی | اسکر نفرا لدا و السکر بنا اولی |