کلیات سعدی/مواعظ/روی در مسجد و دل ساکن خمار چه سود
روی در مسجد و دل ساکن خمار چه سود؟ | خرقه بر دوش و میان بسته بزنار چه سود؟ | |||||
هرکه او سجده کند پیش بتان در خلوت؟ | لاف ایمان زدنش بر سر بازار چه سود؟ | |||||
دل اگر پاک بود خانهٔ ناپاک چه باک | سر چو بیمغز بود نغزی دستار چه سود؟ | |||||
چون طبیعت نبود قابل تدبیر حکیم | قوّت ادویه و نالهٔ بیمار چه سود؟ | |||||
قوت حافظه گر راست نیاید در فکر | عمر اگر صرف شود در سر تکرار چه سود؟ | |||||
عاشقی راست نیاید بتکبر سعدی | چون سعادت نبود کوشش بسیار چه سود؟[۱] |
***
- ↑ این غزل در نسخهٔ خطی معتبر دیده شد و سزاوارتر بود که از غزلهای اصلی بشمار آید.