سلامان و ابسال/اظهار عجز از استیفای ثنا کردن
(اظهار عجز از استیفای ثنا کردن و دست تضرع بادای دعا برآوردن)
شاه را فضل و هنر بیحد بود | وصف آن کی طاقت بخرد بود | |||||
به که اکنون اعتراف آرم بعجز | نعرهٔ اقرار بردارم بعجز | |||||
پیش ارباب ذکا این است دین | سر لا احصی ثنا اینست این | |||||
۱۱۵ | چون ثنایش را نمییارم شمار | به که گیرد بر دعا کارم قرار | ||||
نی دعائی کآید از هر سست رای | مقتصر بر عز و جاه این سرای | |||||
بل دعائی چون دعای اهل دل | بر کرمهای الٓهی مشتمل | |||||
هم نشاط و کامرانی آورد | هم حیات جاودانی آورد | |||||
شاه را روی دل اندر دین کند | دولت دین داریش آئین کند | |||||
۱۲۰ | شغل او بر موجب فرمان شود | تخم دولتهای جاویدان شود | ||||
تا بود این طارم نیلوفری | جلوهگاه آفتاب خاوری | |||||
تخت شاهی جلوهگاه شاه باد | خاطرش ز اسرار دین آگاه باد | |||||
بادش از فضل ازل هر دم مدد | تا شود شایستهٔ ملک ابد | |||||
نیکخواهانش ز هر آفت سلیم | بر طریق نیکخواهی مستقیم |