سلامان و ابسال/حکایت آن شاعر که دعوی مداحی شاه کرد

بر پایهٔ تصحیح شیخ عبدالقادر سرافراز، بمبئی، ۱۳۱۵ خورشیدی

(حکایت آن شاعر که دعویء مداحیء شاه)

(کرد و نامهٔ مختصر بر نام شاه پیش آورد)

۱۰۰  شاعری شد پیش شاه نامور کای ز رفعت سوده بر افلاک سر  
  در مدیحت تازه شعری گفته‌ام گوهری روشن چو دُرّی سفته‌ام  
  گرچه خلقی دُرّ مدحت سفته‌اند اینچنین مدحی ترا کم گفته‌اند  
  نامهٔ آنگه بدست شاه داد کرده نام شاه و بس در وی سواد  
  شاه گفتش کای تهی از عقل و هوش به که باشی از چنین مدحی خموش  
۱۰۵  نیست نقش نامه‌ات جز نام و بس ذکر نام کس نباشد مدح کس  
  نی بملک و عدل وصفم کردهٔ نی حدیث تخت و تاج آوردهٔ  
  دور ازین اوصاف چون نامم بری آن نباشد شیوهٔ مدح‌آوری  
  گفت شاها تو بدین فرخنده نام یافتی شهرت باوصاف کرام  
  هر که خواند نام تو یا بشنود جز بدین اوصاف ذکرش کی رود  
۱۱۰  چون بود نامت برین اوصاف دال دفتری باشد ز اوصاف کمال  
  گرچه حرفی غیر ازین مذکور نیست مدح تو گر خوانم آن را دور نیست