سیف فرغانی (غزلها)/ای ز زلفت حلقهای بر پای دل
ای ز زلفت حلقهای بر پای دل | گر درین حلقه نباشد وای دل | |||||
هر که را سودای تو در سر بود | در دوکونش مینگنجد پای دل | |||||
غرقهی گرداب حیرت از تو شد | کشتی اندیشه در دریای دل | |||||
آن سعادت کو که بتوانیم گفت | با تو ای شادی جان غمهای دل | |||||
نه دلم را در غمت پروای من | نه مرا در عشق تو پروای دل | |||||
رفته همچون آب در اجزای خاک | آتش عشق تو در اجزای دل | |||||
چون غمت را غیر دل جایی نبود | هست دل جای غم و غم جای دل | |||||
هر دو عالم چیست نزد عارفان | ذرهای گم گشته در صحرای دل | |||||
سیف فرغانی چو حلقه بستهدار | جان خود پیوسته بر درهای دل |