| | | | | | |
|
ای شده حسن تو را پیشه جهان آرایی |
|
عادت طبع من از وصف تو شکرخایی |
|
|
ماه را زرد شود روی چو در وی نگری |
|
روز را خیره شود چشم چو رخ بنمایی |
|
|
یا بدان لب بده از وصل نصیب عشاق |
|
یا چنان کن که چنین روی به کس ننمایی |
|
|
بوسهای دادی و پس طیره شدی، لب پیش آر |
|
تا همانجا نهمش باز اگر فرمایی |
|
|
ز انتظار شب وصل تو مرا روز گذشت |
|
میندانم که چرا منتظر فردایی |
|
|
بس که در آرزوی وصل تو چشمم بگریست |
|
خواب را آب ببرد از حرم بینایی |
|
|
ای دل خام طمع آب برین آتش زن |
|
چند بر خاک درش باد همی پیمایی |
|
|
ذرهی گم شدهای در هوس خورشیدی |
|
قطرهی خشک لبی در طلب دریایی |
|
|
من از این در نروم ز آنک گروهی عشاق |
|
روی معشوق بدیدند به ثابت رایی |
|
|
بلبل از باغ چو بیرون نرود گل بیند |
|
زاغ بر مزبله گردد چو بود هرجایی |
|
|
سیف فرغانی تا کی به تمنا گوید |
|
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟ |
|