سیف فرغانی (غزلها)/نور رخ تو قمر ندارد
نور رخ تو قمر ندارد | ذوق لب تو شکر ندارد | |||||
در دور تو مادر زمانه | مانند تو یک پسر ندارد | |||||
بیبهره ز دولت غم تو | از محنت ما خبر ندارد | |||||
آن کس که چو من به روی خوبت | دل میندهد مگر ندارد | |||||
دلدادهی صورت تو ای دوست | جان را ز تو دوستر ندارد؟! | |||||
جانا دل تو چو روزگار است | کن را که فگند بر ندارد | |||||
در سنگ اثر کند فغانم | وندر دل تو اثر ندارد | |||||
مگذار به دیگران کسی را | کو جز تو کسی دگر ندارد | |||||
از خون جگر کسی به جز سیف | در عشق تو دیده تر ندارد |