| | | | | | |
|
هر که در عشق نمیرد به بقایی نرسد |
|
مرد باقی نشود تا به فنایی نرسد |
|
|
تو به خود رفتی، از آن کار به جایی نرسید |
|
هر که از خود نرود هیچ به جایی نرسد |
|
|
در ره او نبود سنگ و اگر باشد نیز |
|
جز گهر از سر هر سنگ به پایی نرسد |
|
|
عاشق از دلبر بیلطف نیابد کامی |
|
بلبل از گلشن بی گل به نوایی نرسد |
|
|
سعی کردی و جزا جستی و گفتی هرگز |
|
بی عمل مرد به مزدی و جزایی نرسد |
|
|
سعی بی عشق تو را فایده ندهد که کسی |
|
به مقامات عنایت به عنایی نرسد |
|
|
هر که را هست مقام از حرم عشق برون |
|
گر چه در کعبه نشیند به صفایی نرسد |
|
|
تندرستی که ندانست نجات اندر عشق |
|
اینت بیمار که هرگز به شفایی نرسد |
|
|
دلبرا چند خوهم دولت وصلت به دعا |
|
خود مرا دست طلب جز به دعایی نرسد |
|
|
خوان نهادهست و گشاده در و بی خون جگر |
|
لقمهای از تو توانگر به گدایی نرسد |
|
|
ابر بارنده و تشنه نشود زو سیراب |
|
شاه بخشنده و مسکین به عطایی نرسد |
|
|
سیف فرغانی دردی ز تو دارد در دل |
|
میپسندی که بمیرد به دوایی نرسد؟! |
|