سیف فرغانی (غزلها)/چو بیند روی تو ای نازنین گل
چو بیند روی تو ای نازنین گل | کند بر تو هزاران آفرین گل | |||||
تو با این حسن اگر در گلشن آیی | نهد پیش رخت رو بر زمین گل | |||||
اگر بلبل کند ذکر تو در باغ | ز نامت نقش گیرد چون نگین گل | |||||
چو از ذکر لبت شیرین کند کام | شود در حلق زنبور انگبین گل | |||||
گلی تو از گریبان تا به دامن | بهر جانب بریز از آستین گل | |||||
اگر در خانه گل خواهی به هر وقت | برو آیینه برگیر و ببین گل | |||||
ندارد باغ جنت همچو تو سرو | نباشد شاخ طوبی را چنین گل | |||||
به رنگ و بو چو تو نبود که چون تو | خط و خالی ندارد عنبرین گل | |||||
اگر با من نشینی عیب نبود | که دایم خار دارد همنشین گل |