شاهنامه (تصحیح ژول مل)/جنگ پیران با گیو
جنگ پیران با گیو
بپوشید درع و بیآمد چو شیر | همان بارهٔ دستکش را بزیر | |||||
از آن سو سپهدار ازین سو سپاه | میانجی شده رود و بر بسته راه | |||||
چو رعد بهاران بغرّید گیو | ز سالار لشکر همی جست نیو | |||||
بر آشفت پیران و دشنام داد | بدو گفت کای بد تن بد نژاد | ۸۸۰ | ||||
تو تنها بدین رزمگاه آمدی | دلاور بپیش سپاه آمدی | |||||
کنون خوردنت نوگ ژوپین بود | برت را کفن چنگ شاهین بود | |||||
اگر آهنین کوهی ای یکسوار | چو مور اندر آیند گردت هزار | |||||
کنند آن زره در برت چاک چاک | چو مردار بی سر کشندت بخاک | |||||
یکی داستان زد هژبر دمان | که چون بر گوزنی سر آرد زمان | ۸۸۵ | ||||
زمانه همی دم برو بشمرد | بیآید دوان پیش من بگذرد | |||||
زمان آوریدت کنون پیش من | همان پیش آن نامدار انجمن | |||||
از آنپس بغرّید گیو سترگ | سر سرکشان پهلوان بزرگ | |||||
که ای ترک بد گوهر دیوزاد | که چون تو سپهبد بگیتی مباد | |||||
بکین سیاوش مرا دیدهٔ | همانا که زخمم پسندیدهٔ | ۸۹۰ | ||||
که چندان بزرگان هم از ترک و چین | که شد کشته بر دست من روز کین | |||||
بتاراج دادم همه خان تو | گزند آمد از من ابر جان تو | |||||
دو مهتر زنت بود بر انجمن | اسیر آوریدم کشان از ختن | |||||
یکی خواهرت بود و دیگر زنت | که لرزان بدندی بجان و تنت | |||||
دو ترک دژم را چون من دیدمش | بکهتر یکی بنده بخشیدمش | ۸۹۵ | ||||
نمودی بمن پشت همچون زنان | برفتی غریوان و هویه کنان | |||||
ترا خود همی مرد باید چو زن | میان یلان لاف مردی مزن | |||||
کزین ننگ تا جاودان مهتران | بگریند با رود و رامشگران | |||||
که تنها همی گیو خسرو ببرد | همه نامتان ننگ باید شمرد | |||||
و دیگر بزرگان روی زمین | چه فغفور و قیصر چه خاقان چین | ۹۰۰ | ||||
بزرگان و خویشان کاؤس شاه | دلیران و گردان زرّین کلاه | |||||
همه دخت رسم همی خواستند | همی بر دلش خواهش آراستند | |||||
بدامادیش کس فرستاد طوس | تهمتن برو کرد چندین فسوس | |||||
تهمتن ز پیمانشان سر بتافت | از ایشان سزاوار خود کس نیافت | |||||
بگیتی نگه کرد رستم بسی | ز گردان پسندش نیآمد کسی | ۹۰۵ | ||||
بمن داد رستم گزین دخترش | که بودی گرامیتر از افسرش | |||||
مهین دخت بانو گشسپ سوار | بمن داد گردنکش نامدار | |||||
ز چندان بزرگان مرا برگزید | سرم را بچرخ برین بر کشید | |||||
سپردم برستم یکی خواهرم | مه بانوان شهربانو ارم | |||||
بجز پیلتن رستم شیرمرد | ندارم بگیتی کسی همنبرد | ۹۱۰ | ||||
چو با رستم آیم بکین خواستن | بباید ترا نوحه آراستن | |||||
هماکنون بدین خنجر آبگون | کنم پیش چشمت جهان قیرگون | |||||
اگر زنده ماند زین سپاه | ز من نام مردی بگیتی مخواه | |||||
شهنشاه خسرو بایران برم | بنزدیک شاه دلیران برم | |||||
نشانمش بر نامور تخت عاج | نهم بر سرش بر دل افروز تاج | ۹۱۵ | ||||
وز آنپس بپوشم گرانمایه کبر | کنم شهر توران کنام هزبر | |||||
منم پور گودرز کشوادگان | سر سرکشان گیو آزادگان | |||||
توئی ترک بد بخت پیران شوم | که مه تاج بادت مه تخت و مه بوم | |||||
که خمّ کمندم کنون مرگ تست | کفن بیگمان جوشن و ترگ تست |