شبستری (گلشنراز)/دگر گفتی مسافر کیست در راه
دگر گفتی مسافر کیست در راه | کسی کو شد ز اصل خویش آگاه | |||||
مسافر آن بود کو بگذرد زود | ز خود صافی شود چون آتش از دود | |||||
سلوکش سیر کشفی دان ز امکان | سوی واجب به ترک شین و نقصان | |||||
به عکس سیر اول در منازل | رود تا گردد او انسان کامل |