شرح حال رجال ایران/حاج سید ابوالقاسم امام‌جمعه

ابوالقاسم حاج سید ابوالقاسم امام جمعه متولد ۱۲۸۲ ق. پسر بزرگ حاج سید زین‌العابدین امام جمعه ظهیرالاسلام و نوه دختری دوست علیخان معیرالمالک (نظام‌الدوله) بوده و در سال ۱۳۰۴ ق. حاج سید زین‌العابدین امام جمعه او را به بین‌النهرین (نجف) برای تکمیل تحصیلات فرستاد و در آنجا مشغول بدرس خواندن شد و پس از گذشت چند سال بایران مراجعت نمود. در سال ۱۳۲۱ ق. پس از فوت پدرش امام جمعه تهران شد. در اوائل ورود او از نجف و بعد امام جمعه شدن بساط ملائیش رونق

میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران

بسزائی گرفت و از ملاهای با نفوذ درجه اول تهران گردید و چندی بعد ۱۳۲۳ ق. با دختر مظفرالدینشاه شکوه‌الدوله (زن موقرالسلطنه) ازدواج نمود و در اطراف این ازدواج خیلی گپها زده میشد. چون با مشروطیت موافق نبود و در زمره مستبدین قرار داشت بمرور از وجهه و نفوذ و اعتبار او کاسته شد. یکی از کارهای او این بود که در سال ۱۳۲۳ قمری (۱۲۸۴ خ.) که بازرگانان تهران برای بی‌احترامی و توهینی که میرزا احمدخان علاءالدوله حاکم تهران نسبت به تجار قندفروش کرده بود برای شکایت و دادخواهی در مسجد شاه اجتماع نمودند علماء هم که اهم آنان سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبائی بودند در آنجا جمع شدند و اولین زمزمه خواستن عدالتخانه که بعدها منتهی به خواستن مشروطیت شد در اینجا بمیان آمد امام جمعه چون داماد شاه بود طرفدار حکومت وقت بود و بنا بر اشاره عین‌الدوله صدر اعظم بواسطه دسائسی که بکار برد و خوب هم گرفت متحصنین مسجد را متفرق و پراکنده نمود و چون موضوع ریشه داشت و مسائل سیاسی چندی در میان بود از میان نرفت و در آن شب عده‌ای از جمله علماء از شهر خارج و بشاه عبدالعظیم (شهر ری) رفته و در آنجا قرار گرفتند و پس از آن عده‌ای از علما و طلاب دیگر بآنان پیوستند. در سال ۱۳۲۷ قمری پس از فتح تهران و خلع محمد علیشاه (۲۷ جمادی‌الثانیه ۱۳۲۷) برای ترتیب کارها هیأت مدیره‌ای درست شد و این هیأت تا چندی مملکت را اداره میکرد یکی از اقدامات هیأت مزبور اعدام و تبعید کسانی بود که نسبت باساس جدید (مشروطیت) اظهار دشمنی کرده بودند و باید بخوبی دانست که در آن زمان عده‌ای از آنان خود را بروسها بسته بودند از آن جمله حاج سیدابوالقاسم امام جمعه بود که شخص امپراطور روس او را به تبعیت روس پذیرفته و تحت حمایت خود قرار داد.[۱]

هیأت مدیره حاج سید ابولقاسم امام جمعه را معزول کرد و برادرش حاج سید محمد که معروف بامام‌زاده و خودش هم مشروطه‌خواه و جزء اعضاء دادگاه انقلابی بود بجای او امام جمعه شد. سید ابوالقاسم امام جمعه تهران شخصی بود خوش محضر – خوش صحبت – درس خوانده – فقیه – ثروتمند – فوق‌العاده عیاش و خوش‌گذران[۲]. حاج سیدابوالقاسم امام جمعه از شاگردان حاج میرزا حبیب‌الله رشتی و حاج سید محمد امام جمعه از شاگردان آخوند ملا محمد کاظم خراسانی هروی (صاحب کفایت‌الاصول) بوده‌اند[۳] در روز سیزدهم رجب ۱۳۲۷ ق. که حاج

میرزا سید محمد میرزا ابوالقاسم آقا سید محمد

شیخ فضل‌اله نوری بدار زده شد در همین روز حاج سید ابوالقاسم با وحشت زیادی که او را گرفته بود از قلعه امامیه با شتاب هر چه تمامتر خود را بسفارت روس در زرگنده رسانیده و در آنجا متحصن شد و پس از چندی بعد از گرفتن تأمین از دولت بوسیله سفارت رهسپار اروپا گردید. چند سالی که در اروپا بسر میبرد اکثر ممالک و شهرهای اروپا را سیاحت نمود و پس از چند سال توقف در اروپا با موافقت و اجازه دولت بایران بازگشت و در سال ۱۳۰۶ خورشیدی در سن ۶۲ سالگی در تهران در گذشت.


  1. مخفی نماند که در آن ایام مستبدین آلت دست روسها و مشروطه‌خواهان آلت دست انگلیسها بودند.
  2. از این لحاظ به حاج میرزا هاشم امام جمعه اصفهان متوفی ۱۳۲۱ ق. شباهت تام داشته و همانطوریکه آغاز کار حاج میرزا ابوالقاسم غیر از انجامش بود حاج میرزا هاشم نیز همین طور بوده است. امام جمعه‌های تهران و اصفهان خواتون آبادی بوده و از یک خانواده میباشند.
  3. اتفاقاً این امام جمعه و برادرش آقا سید محمد امام جمعه بر خلاف بسیاری از امام جمعه‌ها از امام جمعه‌های با سواد بوده‌اند در ایران بدبختانه غالباً امام جمعه‌ها – شیخ الاسلامها – صدرالعلماها – سلطان‌العلماها و رئیس‌العلماها و از این قبیل دارندگان القاب اشخاصی بیسواد میباشند مثلا لقب سلطان‌العلماء – رئیس‌العلماء و صدرالعلماء چه معنی دارد اگر ما بخواهیم برای یکخارجی ترجمه کنیم معنی آنها این است که آنان از حیث علم بالاتر از اینشتین میباشند آیا چنین است؟...