شرق/شماره اول (۱۳۰۹)/فرخی
حکیم علی بن قولوع سیستانی متخلص بفرخی از شعرای سبعه معاصر حکیم ابوالقاسم فردوسی و عنصری در تاریخ ۴۲۹ هجری (۱۰۳۸ میلادی) وفات یافته است. مشارالیه در خدمت یکی از ملاکین بزرگ و تنگچشم سیستان بحالت فقر و تنگدستی بسر میبرد. دورهٔ شاعریش از آنوقت شروع میشود. آوازه سخاوت امیر چغانیان حاکم ماوراءالنهر که در رعایت ارباب استعداد میکوشید بگوش او رسید (سیستان در جنوب شرقی و ماوراء النهر در شمال ایران واقع است). ولایت چغانیان در امتداد رودخانهٔ سرخان شعبهٔ راست جیحون و جنوب غربی سمرقند واقع گردیده است. در سمت چپ رود جیحون ولایت بلخ واقع است و از لحاظ نقشهبرداری جلگهٔ چغانیان فوق العاده نزدیک بلکه جزو ولایت مذکور میآید. بنابرین حکومت چغانیان جزو قلمرو سلطان محمود غزنوی (۳۸۷-۴۲۱) محسوب میگردید و تحت نفوذ ایلک خان بخارائی نبود زیرا بلخ جزو مملکت غزنویان شناخته میشد. فرخی پس از استماع آوازهٔ حاکم چغانیان بهمراهی کاروانی که بآسیای مرکزی میرفت بامید قریحهٔ سرشار خود بدانصوب روانه گردید.
پس از ورود بچغانیان اول درباریان نمیخواستند باور کنند که فرخی تازه وارد دارای ذوق و طبع بلندی است. ظاهر فرخی در نظر متمدنین آسیای وسطی خیلی غریب آمد:از لباس تازه وارد رایحهٔ بربریت متصاعد بود و مخصوصا عمامهٔ خیلی بزرگ او انظار را جلب کرده بود ولی بخت با فرخی مساعدت کرد و در یکی از جشنهای بهاری یعنی جشن داغگاه بحضور امیر معرفی شد.
قصیدهٔ که بمناسبت جشن داغگاه ساخته بود و در حضور امیر خواند معرف قریحهٔ سرشار او گردید و باعث شد که امیر او را در خدمت خود بپذیرد. مطلع قصیدهٔ مزبور این است:
چون پرند نیلگون بر روی پوشد مرغزار
رفتهرفته آوازهٔ فرخی بدربار سلطان محمود غزنوی رسید و مشارالیه در سلک شعرای دربار پادشاه غزنوی درآمد (۳۸۷-۴۲۱).
قصاید سلیس و آبدار فرخی که دارای اشعار بلند میباشد خیلی معروفست و مخصوصا قصایدی که در باب فتوح و جشنها و شکار ها و تقدیمیها و قصرهای سلطان محمود سروده کمک بزرگی بشهرت فرخی کرده است.
سخن سنجان ایرانی از قبیل وطواط (قرن ۶)اشعار فرخی را با اشعار عربی متنبی برابر دانستهاند. فرخی با اشعار مزبور کاملا آشنا بود.
مطلع یکی از قصاید فرخی که در باب شکار سلطان محمود غزنوی سروده ذیلا درج میگردد:
خدایگان جهان خسرو بزرگ اورنگ | برآورندهٔ نام و فرو برندهٔ ننگ |
فرخی هم مثل سایر اشخاصی که طرف مرحمت محمود غزنوی بودند در آخر کار طرف کم لطفی واقع گردید و از دربار رانده شد. علت طرد او از دربار همانا حسد محمود نسبت بفرخی بخاطر ایاز بود و فرخی هم بیهوده سعی کرد که در اشعار حزنانگیز خود مجددا مرحمت و لطف محمود را جلب کند و بیگناهی خود را در رفتار و مناسبات با ایاز بثبوت برساند.
فرخی علاوه بر اشعار خود کتابی در صنایع شعری موسوم به ترجمانالبلاغه نگاشته که تصور میرود وطواط (که در سال ۵۷۸ وفات یافته) در نگارش کتاب معروف خود موسوم بحدائق السحر آنرا مورد استفاده قرار داده باشد ولی کتاب مزبور در دست نیست.
دیوان فرخی در سال ۱۳۰۱ و ۱۳۰۲ هجری قمری در تهران بطبع رسیده و چاپ هند آن نیز موجود است.
***
مترجم فاضل این سطور شاهزاده شرفالدین میرزا قهرمانی که قطعاً خوانندگان وی را از تألیفاتی که در فنون نظامی کرده است و از مقالات بسیار در مجله قشون کما هوحقه میشناسند گذشته از آنکه در فن خود و در ادبیات روسی یکی از فضلای برجستهٔ این زمانست در ادبیات فارسی نیز در نوع خود فریدست و مجله شرق خوشنودست که بوسیلهٔ اوراق خود جنبهٔ ادبی این دانشمند جوان را نیز مشهود سازد. راجع باین شاعر بزرگ قرن پنجم هم چون تحقیقات صحیحی نشده عجالة این مقاله انتشار مییابد که در ضمن نمونهای از تحقیقات مستشرقین باشد تا در شمارهٔ بعد تتبعاتی که آقای فلسفی با نهایت استادی در احوال شاعر از روی اشعار او کردهاند انتشار یابد.