شیخ بهائی (غزلیات)/پای امیدم، بیابان طلب گم کردهای
پای امیدم، بیابان طلب گم کردهای | شوق موسایم، سر کوی ادب، گم کردهای | |||||
باد گلزار خلیلم، شعله دارم در بغل | نالهی ایوب دردم، راه لب گم کردهای | |||||
میکند زلفت منادی بر در دلها که من | گوهر خورشید در دامان شب گم کردهای | |||||
گوهر یکتای بحر دودمان دانشم | لیکن از ننگ سرافرازی، لقب گم کردهای | |||||
ای بهایی! تا که گشتم ساکن صحرای عشق | در ره طاعت، سر راه طلب گم کردهای |