صائب تبریزی (غزلیات)/باد بهار مرهم دلهای خسته است
باد بهار مرهم دلهای خسته است | گل مومیایی پر و بال شکسته است | |||||
شاخ از شکوفه پنبه سرانجام میکند | از بهر داغ لاله که در خون نشسته است | |||||
وقت است اگر ز پوست بر آیند غنچهها | شیر شکوفه زهر هوا را شکسته است | |||||
زنجیریی است ابر که فریاد میکند | دیوانهای است برق که از بند جسته است | |||||
پایی که کوهسار به دامن شکسته بود | از جوش لاله بر سر آتش نشسته است | |||||
افسانهی نسیم به خوابش نمیکند | از نالهی که بوی گل از خواب جسته است؟ | |||||
صائب بهوش باش که داروی بیهشی | باد بهار در گره غنچه بسته است |