صائب تبریزی (غزلیات)/با تجرد چون مسیح آزار سوزن میکشم
با تجرد چون مسیح آزار سوزن میکشم | میکشد سر از گریبان ز آنچه دامن میکشم | |||||
کوه آهن پیش ازین بر من سبک چون سایه بود | این زمان از سایهی خود کوه آهن میکشم | |||||
دانه در زیرزمین ایمن ز تیغ برق نیست | در خطرگاهی که من چون خوشه گردن میکشم | |||||
هر که را آیینه بیزنگ است، میداند که من | از دل روشن چه زین فیروزه گلشن میکشم | |||||
در تلافی سینه پیش برق میسازم سپر | دانهای چون مور اگر گاهی ز خرمن میکشم | |||||
جذبهی دیوانهای صائب به من داده است عشق | سنگ را بیرون ز آغوش فلاخن میکشم |