صائب تبریزی (غزلیات)/جز غبار از سفر خاک چه حاصل کردیم؟
جز غبار از سفر خاک چه حاصل کردیم؟ | سفر آن بود که ما در قدم دل کردیم | |||||
دامن کعبه چه گرد از رخ ما پاک کند؟ | ما که هر گام درین راه دو منزل کردیم | |||||
دست ازان زلف بدارید که ما بیکاران | عمر خود در سر یک عقدهی مشکل کردیم | |||||
باغبان بر رخ ما گو در بستان مگشا | ما تماشای گل از روزنهی دل کردیم | |||||
آسمان بود و زمین، پلهی شادی با غم | غم و شادی جهان را چو مقابل کردیم | |||||
ای معلم سر خود گیر که ما چون گرداب | قطع امید ز سر رشتهی ساحل کردیم | |||||
رفت در کار سخن عمر گرامی صائب | جز پشیمانی ازین کار چه حاصل کردیم؟ |