| | | | | | |
|
روی کار دیگران و پشت کار من یکی است |
|
روز و شب در دیدهی شبزندهدار من یکی است |
|
|
سنگ راه من نگردد سختی راه طلب |
|
کوه و صحرا پیش سیل بیقرار من یکی است |
|
|
نیست چون گل جوش من موقوف جوش نوبهار |
|
خون منصورم، خزان و نوبهار من یکی است |
|
|
گر چه در ظاهر عنان اختیارم دادهاند |
|
حیرتی دارم که جبر و اختیار من یکی است |
|
|
سادهلوحی فارغ از رد و قبولم کرده است |
|
زشت و زیبا در دل آیینهوار من یکی است |
|
|
میبرم چون چشم خوبان دل به هر حالت که هست |
|
خواب و بیداری و مستی و خمار من یکی است |
|
|
بیتامل صائب از جا بر نمیدارم قدم |
|
خار و گل ز آهستگی در رهگذار من یکی است |
|