| | | | | | |
|
شوق می از بهار گلاندام تازه شد |
|
پیوند بوسهها به لب جام تازه شد |
|
|
از چهرهی گشادهی سیمینبران باغ |
|
آغوشسازی طمع خام تازه شد |
|
|
زان بوسههایتر که به شبنم ز گل رسید |
|
امید من به بوسه و پیغام تازه شد |
|
|
میلی که داشتند حریفان به نقل و می |
|
از چشمک شکوفهی بادام تازه شد |
|
|
از نوبهار، سبزهی مینا کشید قد |
|
از آ ب تلخ می جگر جام تازه شد |
|
|
داغی که به به خون جگر کرده بود دل |
|
از روی گرم لالهی گلفام تازه شد |
|
|
شب از شکوفه روز شد و روز شب ز ابر |
|
هنگامهی مکرر ایام تازه شد |
|
|
حاجت به رفتن چمن از کنج خانه نیست |
|
زینسان که از بهار در و بام تازه شد |
|
|
صائب ترا ز سردی دوران خزان مباد |
|
کز نوبهار طبع تو ایام تازه شد |
|